12.06.2010

از دخترک به باباش!!

يه نصيحت کودکانه از دختر کوچولوت به تو Daddy عزيز!!!
عزيز جان، بذار اطرافيانت، البته فقط کسانی‌ که خيلی‌ نزديک و عزيز باشن، کسانی که "محرم" باشن، در غمت هم شريک بشن. منم همينجوري هستم که نميزارم کسی‌ از درد و غمو مشکلم چيزی بفهمه اما الان قصد دارم تمرين کنم يه کم گاهی اينجوری نباشم.
ميدونی‌ اطرافيانت که تو  هميشه، توي سختی‌ ها کنارشون بودی، وقتی‌ ميبينن هيچ جا نمی‌تونن باری از رو دوشت بردارن چه حسی بهشون دست ميده؟؟!
احساس به درد نخور بودن، احساس يه طرف بودن رابطه. حتي ممکنه احساس کنن بهشون ترحم ميکنی... ميدونی‌ حتی در دراز مدت ممکنه به اعتماد به نفسشون صدمه بزنی‌؟!؟! ميیدونی‌ من چقدر به عزيزانم اينجوری آسيب زدم؟؟! به علاوه، خيلی‌ لذت بخش، آرامش بخش، اميد بخش، شيرين، به ياد ماندنی و ارزشمنده لحظه ای که دردتو با يه دوست واقع ای شريک ميشی‌. هر دو توي دوستيتون رشد می‌کنين، و “با هم” رشد می‌کنين. يه عالمه لينک های فوق‌العاده بينتون برقرار می‌شه. مثل من و حميدرضا، مثل من و ساناز
من يه زمانی‌ حدود 15 سال پيش، فکر می‌کردم محبت، علاقه و وابستگی نقطه ضعف باشه. چند سال گذشت، بهای گزافی برای اين اعتقاد اشتباهم پرداختم، بعد فهميدم اينا هيچ کدوم آدمو ضعيف نمی‌کنه، بازم چند سال گذشت بازم بهای اين اشتباهمو پرداخت کردم تا فهميدم هنوز اعتقادم ناقصه، فهميدم اين ها نقطه ضعف هست، اما نقطه ضعفی که نقطه قّوتٍ!! فهميدم محبت، وابستگی، دلتنگی‌ “سرمايه” هست. حالا هم بهای ناقص بودن فهم خودمو ميدم تا بازم يه روز بيشتر بفهمم.
يادته گفتم من دوستامو بغل می‌کنم؟ نه اينکه الکی‌ زرت و زرت به هرکی‌ ميرسم بغلش کنم!!! (دلت رو صابون نزن!!) نه. اما کسانی‌ که خيلی‌ دوسشون دارم و برام عزيزن هر وقت ميبنم بغلشون می‌کنم، و محکم فشارشون ميدم و با همهٔ وجودم بهشون ميگم که دوسشون دارم و بهشون احتياج دارم. بعضی‌ از اين آدما انقدر توی همه زوايای وجودم نفوذ کردن که شدن بخشی از هويت من. مثلا ليلا. حتي وقت ها ای که سر  يه موضوع، به مشکل بخوريمو بينمون شکراب هم بشه (که بين خواهر برادرا به هر حل زياد اتفاق میافته منو ليلا هم مستثنی نبوديمو نيستيم) حتي در اون شرايط هم باز ليلا بخشی از هويت منه، اگه بخوام حذفش کنم بايد يه تيکه از وجود خودمو بکّنم بندازم دور
چه شب ها ای که منو ليلا تا دم صبح حرف زديم!!! آخه از چند سال پيش تا هميین چند ماه قبل که اومديم خونهٔ جديد، من و ليلا جدا تو يه آپارتمان زندگی‌ میکرديم، مامان و بابا و دوقلو ها هم جدا، علی‌ هم جدا!!!! از زمانی‌ که من و ليلا هم خونه شديم شب های زيادی رو کنار هم نشستيمو حرف زاديم، بحث کرديم، درد دل کرديم، خنديديم، گريه کرديم، ياد داديم، ياد گرفتيم
منو ليلا “با هم بزرگ شديم”
يه بار امتحان کن که وقتی‌ گره خوردی، دلت پره، ERROR دادی، دلت داره ميترکه کنار يه دوستٍ نزديک، کنار يه “محرم” باشی‌، سرتو بذاری رو شونش گريه کنی‌، يا محکم بغلت کنه و فشارت بده يا حرفاتو گوش بده و اشک بريزه و با اشک های اون، تو آروم بشی‌. وقتی‌ همچين لحظه ها ای رو به دست آوردی ديگه با همه دنيا عوضش نميکنی‌!!
بذار دوستات احساس کنن می‌تونن بعضی‌ وقتها تکيه گاهت باشن.
بذار دوستات فرصت داشته باشن نشونت بدن دوستت دارن.
بذار دوستات بهت ثابت کنن که دوستت هستن

7 comments:

  1. salam duste khubam, che por ehsas neveshte budi, tabrik migam bekhatere ruhe bolando aazadet, vali 1 suti dadia.

    بين خواهر برادرا به هر حل زياد اتفاق میافته
    be har hel??!!! ya be har haal

    ReplyDelete
  2. horaaaaaaa!! belakhare bad az modat ha yeki comment gozasht!!
    yeki be man tavajoh kard!!!
    hata agar shode in tavajoh gereftane sooty haam bashe!!!
    man asheghe zaaye shodan hastam!!
    zende baad har chi adame zaaye!!!!

    ReplyDelete
  3. vaghean ke. man ke dishab vasat nazar gozashtam. chera vase man inghadr zogh nakardi?. man delam mishkane haaaaaaa

    ReplyDelete
  4. akhe man comente toro bad azin yeki didam!!!

    ReplyDelete
  5. E yadameh kolli ghalam farsaee kardam,but inja chizi naneveshtam?
    dideh shodeh keh, ehsasateh dokhtaraneh, hamintory dareh moj mizaneh...

    ReplyDelete
  6. man post neveshtam ba ehsaas dar hade olampik bad comment mizarin rajebe comment gozashtan?!?!?!

    ReplyDelete
  7. rasty in daddy ke inja khataab be on neveshtam oon daddy "mahmoud ahmadi" nistaa!!! in ye daddy digast ke hamon andaze khobo mehraboone ama farghesh ine ke mishe bahash shokhi bi tarbiaty bokoni va seno salesho beporsi!!!

    ReplyDelete