3.15.2011

نور

ذهن انسان احمق مانند مردمك چشم است... هر چقدر بیشتر نور بتابانی ...تنگ تر می شود!!!

3.13.2011

تاریکی

پایین کوچه، جلوی ویترین فروشگاه وایساده بودم که از توی کوچه پیچید به سمت من،
بغلم کرد و پیشونیمو بوسید، و همهٔ خشم ‌و ترس و دلهره با همون بوسه گم شد
میدونست ناراحتم، میدونست از چی‌، اما بحث نکرد، فقط همینجور که کنارش راه میرفتم دستش رو شونم گذاشت و محکم گرفت،
تو چشمام نگاه کرد و هیچی‌ نگفت، و همهٔ سرعت و شتابم آروم گرفت
و حرف زدیم، غر زدم، گوش داد، بحث کردیم، سوال کردم، جواب داد، نظر دادم، تحلیل کرد،
و نگرانی و بلاتکلیفیم تو گرمی محبتش ذوب شد
و شب، تو تاریکی‌، منو محکم تو بغلش گرفت و گفت “برام بگو، از خودت، از هر چی‌ دوست داری”
و تاریکی، تو نور امنیت و آرامش محو شد