2.22.2010

Guest

This is a text written by a guest of my blog. I thought it would be nice for you to read:
 
گفتیم مرداب نیاز به بارندگی دارد تا تبدیل به دریا یا دریاچه شود. همه قطرات آب شدیم، از آسمان آنقدر بارید تا کهنه گلٔ و لای مرداب کاملا عیان شد، آری رای ما همانند باران سیل آسا توانست همه چیز را در این کهنه مرداب تا حدودی شفاف کند. آنقدر که باور کنیم که چه قدر بی‌ شماریم و چه اشتیاقی در سر داریم که دریا شویم. مرداب دیگر سیاه و کدر نبود، بلکه تبدیل به یک برکه بزرگ سبز رنگ شده بود. سبز زیبایی که نشان از امید برای همرنگی با طبیعت  بیکران دارد. سبزی که دشمن سیاهی، پژمردگی و دل مردگی است و رمز زیبایی آن طراوت و حرکت نو است. درست همچو برگ گیاه که از هوای خوب، خاک خوب و باران لذت میبرد و جز آن انتظاری ندارد. بعد از آن بارش بزرگ که همانا رای ما بود، فهمیدیم که چه قدر لجن زار این مرداب و رسوبات آن جان سخت و یا سخت زدودنی هستند. ریشه سخت آنان در کهنگی آب مرداب، خواب مرداب و به زبانی غفلت سالیان سال ساکنان آن یا خود ما بوده که آنان این چنین سخت شدند. گویا ساکنان این مرداب و قطرات آن در خواب طولانی‌ به سر می‌‌بردند یا خود را به خواب زده بودند که کسی‌ کاری به کارشان نداشته باشد. شاید هم این رسوب سخت پاک نشدنی‌ حاصل سالیان سال ندانم کاری، فرهنگ رسوم غلط و اعتقادات نا‌ درست حل شده در آب مرداب بوده که مدت‌ها در اثر مرور زمان ته نشین شده و انگار کسی‌ خبر نداشته که تبدیل به صخره های بزرگ و کثیف شده، درست مثل سیاهی شب و رسوباتی به سختی سنگ خارا که ریشه در جهل و فرهنگ اشتباه داشته. اگر می‌خواهیم آیندگان ما از این لجنزار ماندنی در امان باشند باید ریشه های  جهل را از همین حالا خشک کنیم تا آن‌ها از بلایی که بر سر ما آمد در امان باشند. باید خود را آنقدر تقطیر کنیم که رسوبی لجن  گونه بر جای نماند.
 ولی‌ حالا چه باید کرد، باز طبیعت زیبا به ما میگوید که باید چون موج اهسته و پیوسته بر این صخره زشت باقی‌ مانده بزنیم تا آثری از آن در آینده باقی‌ نباشد. می‌دانید که چه قدر موج دریا با صبر و تامل این کار را انجام میدهد تا صخره به ظاهر صعب عبور را از میان بر میدارد و آنچه در پیش روی اوست  ساحل زیباست که حاصل تلاش سالها موج  خستگی‌ ناپذیر است

No comments:

Post a Comment